Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


روزگار بدجنس

...

 ه "جدایی نادر از سیمین" جایزه دادن

به "جدایی من و تو" دست بیل هم نمیدن بیا بتمرگ سر جات

 

حیف نون تو اتوبوس کیسه استفراغش رو سوراخ سوراخ میکنه از شیشه میگیره بیرون, مسافرا اعتراض

 میکنن که بابا چرا نمیندازیش, میگه برنجاش میخوام برای مرغامون !!! 

 

تو دنیا تنها ستاره ها هستند که بی منت چشمک میزنن...

ستارتم رفیق

 

اگر کردی مرا روزی فراموش دراید در دماغت 100عدد جوش 

 

خبر فوری: سلام من هم زن گرفتم!

یه هم زن برقی!

 

دختره داشته بافتنی میبافته میبینن هر دفعه ای یک بوئی هم میاد ، میپرسن پس این بو چیه ، میگه

 مامانم گفته یکی زیر میبافی یکی رو یکی ول میکنی

 

شوتيه عينكش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشمش، سرش گیج میره میخوره زمین هوا ميره ،

 نمیدونی تا کجا ميره

 

از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می

 کنم!

 

غضنفر مي‌ميره مي‌ره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم شير مي‌خوردم ! ميگن:

 شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست

 

طرف یه تیکه آشغال مي پره  تو چشمش . می ره جلوی آينه  تو چشش فوت ميكنه. خانمش بهش

ميگه ديوونه تو فوت نكن بذار اون فوت كنه!

 

عروس ميره گل بچينه ، شهرداری ميگیرتش

+نوشته شده در شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,ساعت15:20توسط nasim | |

+نوشته شده در شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,ساعت15:14توسط nasim | |

 

 

+نوشته شده در شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,ساعت15:12توسط nasim | |

با این گرونی گوشت تا چند وقت دیگه جلو پای عروس و دوماد مجبورن تن ماهی باز کنن
.
.
.
روس ها به سیب زمینی میگن سیب زمینی
البته به زبونه خودشون ولی مطمئنم ترجمه ش همین میشه!
.
.
.
اخرش ما نفهمیدیم تو رو بوسی کردن باید دوتا بوس کنیم یا سه تا
لامصب خیلی شرایط سختیه
یهو میخوای سه تا بوس کنی طرفو
اون دو تا بوس میکنه جا خالی میده وسط جمع ضایع میشی
.
.
.
در جوابِ کسی که بهت میگه:
آدم باش حیوون !
باید بگی : من آدم باشم تو تنها می مونی!!
.
.
.
با سلام
یارانه شما این ماه واریز نمیشود
شما را در پراید مشغول خوردن پسته دیده اند !
.
.
.
اسکل پرنده نیست !
در واقع انسانی ست که در طول عمر خود پول جمع می کند
و قبل از اینکه از آن استفاده کند می میرد !
.
.
.
ﺩﺭﺳﺘﻪ الان ﺩﺧﺘﺮﺍ ﭘﺎﺭﮎ ﺩﻭﺑﻞ ﺑﻠﺪ ﻧﯿﺴﺘن
ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺭ ﺯﺩﻧــــــــــــــﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﻠﺪﻥ

.
.
.
من نمیگم به خانمها گواهینامه ندینا
فقط بی زحمت واسشون جاده جدا هم درست کنین!!
.
.
.
ﻳﻪ ﺑﺎﺭﻡ ﻣﺎمانم ﺑﻬﻢ ﺷﻚ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﺸﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﻳﻴﻢ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺑﻴﺎﺩ ﻧﺼﻴﺤﺘﻢ ﻛﻨﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻇﻬﺮ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﻳﻴﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻧﻤﺎﺯﺷﻮ ﺧﻮﻧﺪ ﻧﺎﻫﺎﺭﺷﻮ ﺧﻮﺭﺩ ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﻛﻲ ﺍﻭﻣﺪ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ ﭘﻴﺸﻢ ﻳﻪ ﺳﻴﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ : عزیزم ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺐ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ؟ گفتم بله دایی گفت ﺩﻳﮕﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻧﻜﺶ!!! ﺗﻮ ﻋﻤﺮﻡ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
.
.
.
دیشب پارک بودم
یه پسر بچه حدود ۱۰ساله داشت با ۱۰۰تا سرعت میدوید سمت دستشویی…
باباش پشت سرش میدوید
یهو لامصـــب زد پس گردنه پسره میگه بذا من برم پســـــر
مال تو بریزه میگن بچه س
.
.
.
توی حموم کلی با شیر آب گرم و سرد ور میری
تا حرارت آب مناسب بشه تا میری زیر دوش
یکی یه شیر آب گرم رو تو خونه باز میکنه حرارت آب یهو میره زیر صفر درجه
دوباره تا میآی حرارت رو تنظیم کنی
همون شیر رو میبنده زیر دوش آب پز میشی
.
.
.
تا حالا دقت کردین
راننده تاکسی هایی که بیشتر باهات گرم میگیرن و حرف میزنن
کرایه بیشتری میگیرن و تو هم روت نمیشه چیزی بگی ؟
.
.
.
واقعا شانس آوردیم همه بیماریها رو خارجی ها کشف میکنن
و اسم خودشونو میذارن روش وگرنه مثلا بجای پارکینسون
باید میگفتیم مرض کامبیز یا درد حاج مرتضی وبرادران به غیر مجتبی
.
.
.
خانومای عزیز ، توجه کردین
از وقتی دلار گرون شده یه خواستگار هم تلفن نزده !؟
.
.
.
تعارف که نداریم، همیشه در هر فداى سرت
یه خاک بر سرت به صورت مستتر و بالقوه وجود داره !
.
.
.
به نظر شما اگه جعبه سیاه هواپیما
در بدترین شرایط حتی خراش برنمی داره
چرا خود هواپیما رو از جنس جعبه سیاه نمی سازن !؟

.
.
.
من هروقت می دوئم که به اتوبوس برسم ولی نمی رسم
همینطور به دویدن ادامه میدم که فکر نکنن ضایع شدم:)))
یه بار سه ایستگاه دویدم
.
.
.
بچه های الآن که سختی نمی کشن؟
ما دهنمون صاف شد انقدر دفتر خط کشی کردیم.
یارو دفتر میخره از قبل توش مشقاشم نوشته شده حتی..!!
.
.
.
اون کسانی که یک ماه رفتن خارج بعد لهجه پیدا کردن رو باید
با سیم جارو برقی نیم ساعت بزنی
بعدش لهجه شون خود به خود کم رنگ میشه !
.
.
.
یکی بیاد پوشک کودک درونمو عوض کنه
من بلد نیستم! گند زده به وجودم…!
.
.
.
ﺩﻗﺖ ﮐﺮﺩﯾﻦ ﺭﻭﺯﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺁﺩﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﺖ
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﻭﺳﻂ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺁﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺳﺖ !؟

.
.
.
کیا تو اس ام اس وقی یادشون میره املای یه کلمه چه طوریه
کل اس ام اسا عوض میکنن !؟
.
.
.
دقت کردین فیس و افاده ی منشی دکترا از خود دکترا بیشتره ؟
میخواد یه کلام جواب بده
انگاری ازش خواستن سوراخ لایه اوزون رو بدوزه !!! والااا …
.
.
.
از همین تریبون میخوام از کسانی که به خانم ها
گواهینامه رانندگی اعطا میکنند تشکر کنم
چون موجبات خنده و تفریحات سالم ما رو فراهم میکنند !
.
.
.
ملت میرن آتلیه عکس میگیرن
نیم کیلو فتوشاپ رو صورتشون خالی میکنن
بعد وقتی میری از نزدیک میبینیشون
قصر رویاهات تبدیل میشه به یه همکف ۴۰ متری
.
.
.
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﺮﺷﯽ ﻣﺨﻠﻮﻁ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻩ
ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﺣﻤﻮﻡ ﺑﻘﯿﻪ ﭼﯿﺰﺍ ﺭﻭ ﺳﺎﻃﻮﺭﯼ ﮐﺮﺩﻩ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺗﻮﺵ |:
.
.
.
چرا زنا دکتر زنان دارن، کودکان دکتر اطفال دارن!
ولی مردا دکتر مردان ندارن؟؟؟ این تبعیض جنسیتی نیست واقعا ؟؟؟
.
.
.
وقتی مادرت تو رو در حالِ سیگار کشیدن ببینه
تازه میفهمی سرطان یکی از کوچیک ترین مضراتِ سیگاره
.
.
.
پیدا کردن یه پسر وفا دار
از پیدا کردن
یک مارمولک پرنده ی ..سخن گوی..سرخابی..تو اقیانوس آرام ..سخت تره..!
.
.
.
ایرانسلم دیگه ترکم کرد
اس ام اس داده اگه دلت نمی خواد دیگه باهات باشم
عدد ۲ را به ۵۰۰۵ ارسال کن

+نوشته شده در شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,ساعت15:0توسط nasim | |

چرا پسرها اينقدر ضايع هستند؟
(لطفا به كسي برنخوره)

- واسه اینکه وقتی سوار اتوبوس میشیم اگه صندلی ها هم خالی باشه میریم ته اتوبوس، تو ترافیک، چله تابستون، 1 ساعت سرپا وای میستیم، شاید بند کیفه دختره گیر کنه بهت.

- واسه اینکه وقتی تو خیابون راه میریم، کافیه فقط یه دختری از کنارمون رد شه، گردن نیست لامسب( معذرت، آخه آدم عصبی میشه دیگه)، مثل جغد 180 درجه گردنه می چرخه.

- واسه اینکه وقتی یه ماشین گیرمون میاد، پا میشیم میریم یه جایی مثله جردن، اونجا صد بار یه خیابون رو بالا و پایین میریم، 100 بار بوغ میزنمیو 200 بار ترمز، بعدشم میزنی به یه پیر زنه، اون موقع هستش که آخر روز میشه.اون لحظه آدم آرزو می کنه که بره تو توالت عمومی خودش رو دار بزنه.(ربطش رو به توالت عمومی خودت پیدا کن)

- واسه اینکه وقتی میریم کوه، پشت دختره میری بالا از کوه، بعدش کم میاری و رنگت سرخ میشه و تازه می فهمی که دختره کوهنورد بوده.

- واسه اينكه وقتي غيرتت گل ميكنه ميبيني يه پسر با يه دختر دعوا ميكنه ميري جلو با پسره دعوا. تازه وقتي حسابي كتك خوردي مي فهمي طرف داداشش بوده.

- واسه اینکه وقتی یه دختر کنار پسره میشینه تو تاکسی، و پسره میخواد استفاده ی معنوی ببره، 10 برار مسیرش رو میره تا با دختره باشه، وقتی که دختره پیاده میشه، میره تو رویا، اون وقته که می فهمه به جای میدون ولیعصر، رسیده به تجریش. و وقتی که بر می گرده با تاکسی، می فهمه که تمام پولش رو داده به تاکسی قبلیه، و اونجا یکم مشتمال میبینه از راننده تاکسیه و بعدش فحشه که به خودش میده.

+نوشته شده در شنبه 24 فروردين 1392برچسب:,ساعت14:43توسط nasim | |

  - دقت کردین وقتی موبایلت زنگ می خوره همه گوش هاشون تیز تیز می شه؛ وقتی تلفن خونه زنگ بخوره همه خودشون رو میزنن به کر بودن ...

- دقت کردین نشده یه بار این جعبه دستمال کاغذی رو باز کنیم، برگ اولش درست مثل بچه آدم بیاد بیرون؟!


- دقت کردین این روزها اگر ده تا سنگک بخری، ملت یه جوری نگاه می کنن انگار پرادو سوار شدی!

- دقت کردین همیشه وقتی حوله رو تو حموم می خوای برداری یکی از لباسات میفته رو زمین خیس میشه؟!

- دقت کردین دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه می کنی میبینی نیم ساعت گذشته! نیم ساعت میای پای کامپیوتر ساعت رو نگاه می کنی می بینی دو ساعت گذشته؟!

- دقت کردین تا مترو می ایسته همه عین دونده ها می دون به سمت پله ها بعد که می رسن بالا قدم می زنن!

- دقت کردین هیچ لذتی مثل این نیست که دو روز تخمه خورده باشی، امروز یکی اش رو روی فرش پیدا کنی

- دقت کردین وقتی حوصله ات سر میره، اولین جایی که میری سر یخچاله؟!

- دقت کردی وقتی میخوای فیلم ببینی هر چی داری آشغال به نظر میاد! حالا میخوای هاردو خالی کنی همش خوب میشه؟!

- دقت کردین تو این فیلم ها که نشون میدن هر کی می افته تو آب اصلا شنا بلد نیست ولی اون که بیرون واستاده در حد یک غریق نجات کامله!

- دقت کردین اینایی که میرن کلاس گیتار، بدون استثنا اولین آهنگی که یاد میگیرن آهنگ تکراری و ضایع «اگه یه روز بری سفر» است؟ از اساتید محترم خواهشمندیم کمی تنوع به خرج بدید...

- دقت کردین تعداد خواننده های ایران از شنونده ها داره بیشتر میشه؟

- دقت کردین اون تفریحاتی که تو فرجه امتحان ها به ذهن آدم میرسه تو تابستون به ذهنش نمیرسه!

- دقت کردین بیشتر مواقع احساس می کنیم گوشیمون زنگ خورده بعد که نگاه می کنیم می بینیم یه توهم ویبره ای بیش نبوده؟!

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:34توسط nasim | |

 

  مردی را تصور کنید که در اثر خوردن یک مکعب 4x4x3 سانتی متری یخ دارد خفه می شود، شما چه کار می کنید ؟!


1) گلویش را با تیغ می بریم تا نفس بکشد
2) صبر می کنیم تا یخ آب شود بلکه هنوز زنده مانده باشد
3) در این وضعیت از سشوار استفاده می کنیم
4) آنقدر خجالتش می دهیم تا یخش آب شود
... 5) مکعب مستطیل را به فضل الهی با آب جوش نابود می کنیم
6) فرضتان بسیار فانتزی است و چنین حجمی به هیچ ترتیب از گلو پایین نمی رود
7) اجازه می دهیم در کمال آرامش خفه شده و از شر دنیا راحت شود
8) نگاهش می کنیم
9) مشکل را گوگل می کنیم و دعا می کنیم سر از اینجا درنیاوریم
10) متاسفانه کاری نمی توانیم بکنیم پس موبایلمان را درمی آوریم ، فیلمی از خفگی او تهیه می کنیم و در یوتیوب قرار می دهیم بلکه معروف شویم
11) متذکر می شویم که خدا بزرگ است و می رویم
12) فقط خونسردی خود را حفظ می کنیم
13) بستگی دارد از کدام وجه مکعب را خورده باشد
14) در فاصله ی یک متری ایستاده و قاه قاه به او می خندیم
15) کمی چای در حلقش میریزیم تا حداقل قبل از مرگ یک لیوان "آیس تی" خورده باشد
16) یک قطعه 4x4x3 یخ دیگر وارد گلویش می کنیم تا مکعب اول در هنگام آب شدن تنها نباشد و با هم بازی کنند
17) به صورت آرام و شمرده "اشهد" را با او مرور می کنیم
18) به او سلام کرده و دلیل انجام کارش را از وی می پرسیم اگر دلایلش منطقی بود به هر وسیله ای که شده به او کمک می کنیم و اگر هم منطقی نبود خداحافظی کرده ، با او دست می دهیم و محل را ترک می کنیم تا بمیرد .
مگر چه اشکالی دارد ؟ یک نفر کمتر

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:33توسط nasim | |

 

  سوال : برخی از خانم ها شبیه چه چیزهایی هستند؟
آقایان پاسخ میدهند:


رادیو : هر چه میخواهند میگویند ولی هر چه بگویی نمیشنوند

شبکه اینترنت : از هر موضوعی یک فایل اطلاعاتی دارد

چسب دو قلو : اگر دستشان با گوشی تلفن مخلوط شود دیگر باید سیم تلفن را قطع کرد

موتور گازی : پر سر و صدا کم سرعت کم طاقت

رعد و برق : اول برق چشم هایشان میرسد بعد رعد صدایشان

لیمو شیرین : اول شیرین و بعد تلخ میشوند

موبایل : هر وقت کاری مهم پیش می آید در دسترس نیستند

گچ : اگر چند دقیقه مدارا کنید آن چنان سخت میشوند که هیچ شکلی نمیگیرند

کنتور برق : هر از چند سالی یک بار سن آنها صفر میشود

فلز یاب : هر گاه از نزدیکی طلا فروشی رد میشوند عکس العمل نشان میدهند

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:29توسط nasim | |


+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:28توسط nasim | |


استاد:چرا حضرت محمددر...

طلاب:اللهم صلی علی محمد و ال محمد
 
استاد:بله افرین،خوب داشتم میگفتم چرا حضرت محمد...

طلاب:اللهم صلی علی محمد وال محمد

استاد:بله،چرا حضرت محمد


طلاب: اللهم صلی علی محمد وال محمد


استاد:لا اله الا الله،
چرا ان حضرت...

طلاب: کدام حضرت؟

استاد:حضرت
 محمد

طلاب:اللهم صل علی محمد وال محمد!!!!!!!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:22توسط nasim | |

 

   

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:21توسط nasim | |

 

  http://uploadtak.com/images/g2726_1.jpg

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت18:18توسط nasim | |

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت16:15توسط nasim | |

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت16:13توسط nasim | |

 
  جواب منطقی اکثر پدرهای ایرانی در مقابل اجازه گرفتن فرزندانشان برای انجام کاری : 1) اگر قبلا کسی آن کار را انجام نداده باشد : آخه کی تاحالا همچین گهی خورده که تو میخوای بخوری ؟ 2) اگر قبلا کسی آن کار را انجام داده باشد : حالا هرکی هر گهی خورد تو هم باید بخوری!!

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت16:10توسط nasim | |

 

  عجب رسمیه رسم زمونه خونه مون عیدا پر مهمونه

می رن مهمونا از اونا فقط

آشغالِ میوه به جا می مونه !

کجاست اون کیوی ؟ چی شد نارنگی ؟

کجا رفت اون موز ؟! خدا می دونه !

جعبه خالی ِ شیرینی هنوز

گوشه ی طاقچه پیش گلدونه

عطرش پیچیده تا آشپزخونه

شیرینیش کجاست ؟ خدا می دونه

می رن مهمونا از اونا فقط

جعبه ی خالی به جا می مونه !

از بس خونه رو به هم می ریزن

آدم مثل اسب(!) تو گِل می مونه

یکی نیست بگه خداوکیلی

جای پوست پسته توی قندونه ؟!

قند نصفه ی عموجون هنوز

خیس و لهیده ته فنجونه

حالا خداییش قندش مهم نیست

کنار اون قند نصف دندونه !

می رن مهمونا از اونا فقط

نصفه ی دندون به جا می مونه !!

پسته ی خندون ، بادوم شیرین

فندق در باز ، مال مهمونه

« پرسید زیر لب یکی با حسرت » :

که از این آجیل، به غیر از تخمه،

واسه ما بعدها چی چی می مونه ؟

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت16:6توسط nasim | |

  درایران پسرهایی پیدا می شوند که اگر دختر موردعلاقه شان به خواستگاری آنها جواب منفی بدهد، یکی از گزینه های زیر را انتخاب می کنند
یک : اسید پاشی
دو : قتل روی پل مدیریت
سه : تجاوز یا آدم ربایی
چهار: اتاق تمساح ها
آن وقت توی چین، پسری به اسم «پنگ کان»، بعد از شنیدن «نه» از دختری به اسم «ژائو»، تحقیق کرده و متوجه شده دختر مورد علاقه اش عاشق عروسکی به شکل هویج است، که شخصیت کارتونی یک انیمیشن است . 6 ماه تلاش کرد و
بنابراین پنجاه دست لباس به شکل این عروسک هویجی (که ده هزار پوند برایش آب خورده) تهیه کرده و به تن خود و ۴۹ نفر از دوستانش پوشانده است . سپس این اکیپ جلوی یک فروشگاه یک نمایش موزیکال رقص را برگزار کرد و «پنگ کان» دوباره از «ژائو» خواستگاری کرده و البته موفق شد و همانجا عروس خانم را در آغوش کشید
حال به نظر شما چرا پسرهای ایرانی در این گونه مواقع دست به این نوع ابتکارها نمی زنند؟
الف. چون هویج شدن به اندازه آن چهار گزینه اول، هیجان ندارد
ب. چون در چین، دختر کم است و در ایران زیاد
ج. چون منتظرند «ابتکار چینی» هم به بازار بیاید بروند بخرند
د. چون خودشان هویجند

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت16:2توسط nasim | |

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت11:8توسط nasim | |

 

  برزن :ريشه تاريخي کلمه زن ، بر + زن ، زن برتر ، زن برتر از مرد ، هر زني
راهزن : راننده اي که مونث باشد (مثال : راهزن کاميون ، راهزن اتوبوس ، راهزن وانت ، راهزن تاکسي ، راهزن موتور ؛ راهزن الاغ)
ظنين : در متون تاريخي به صورت زنين آمده است ، جمع مکسر زن ، زنها
زنجان : سرور ، همان زن اس به شيوه صميمانه ، چيزي که همه مردها مجبورند بگويند
نازنين : مرد ، نا+زن+اين(اين يارو که زن نيست)، يک نوعفحش رکيک ، عبارتي براي تحقير جنس دوم
مرزنگوش : کاربرد خاصي ندارد اما با توجه به ريشه تاريخي آن (مرد + زن + گوش) نتايج زير برداشت مي شود :
1. مردي که به حرف زنش گوش مي کند.
2. زني که گوش مردش را مي کشد.
3. مردي که گوش زنش گوشواره مي کند.
4. …
زنگوله : مرد خرفت ، هر مردي ، يکي از کساني که زنها به راحتي گولشان مي زنند.
زنبيل : نيروي امنيتي اجتماعات زنانه ، زني که با بيل دفاع مي کند ، گاهي در معاني زن کشاورز نيز آمده است
(بدبخت ، مردي که همزمان چند زن دارد)
کف زن : زن کار درست ، خانمي که همه را در کف مي گذارد.
زنبور : ترجمه تحت الفظي زن انگليسي – زن بور
زندان : (به فتح ز)محل اجتماعات بانوان ، رديف اول کلاس
زندان انفرادي الکترونيک : پشت ميز کامپوتر حاوي ياهو مسنجر 

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:59توسط nasim | |

 روانشناسی رانندگی :

اینایی که وقتی میشینن تو ماشین حاضرن ۴۵ دقیقه کمربند ایمنی رو بگیرن تو دستشون

ولی این کمربند رو نبندن

کلا آدمای صبورین !

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:57توسط nasim | |

کم حجم ترین کتاب جهان منتشر شد :
" آنچه آقایان میفهمند "
این کتاب فقط جلد دارد. . .     ^_^

 

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:56توسط nasim | |

 
این فقط و فقط یه طنزه جدیش نگیرین البته بلانسبت خانم های ایرانی
خدایی این خانوما چه زجری تحمل میکنن دارن حیف میشن بخدا !

تا ساعت 12 ظهر میخوابه اندازه خرس صبحانه میخوره زنگ میزنه به ملی جوون، بریم خرید اونم جواب میده بریم "عجیجم بووووس"!

میرن عوض اینکه واسه خونه و زندگیش خرید کنه ریملو پودردکولاره میخره فرمژه و کلی کوفت ظهرمار دیگه.

شوهر بدبخت ساعت 5 بعدظهر خسته کوفته خراب میاد خونه، خانوم ناهار چی داریم؟
زن جواب میده هانی امروز با ملی بیرون بودیم ولی خودمو زود رسوندم غذای مورد علاقتو پختم کته با ماست! میدونم دوسش داری!!

زن رو به مرد میکنه: "دارلینگ" میشه سویچ ماشینو بدی با کتی بریم خونه حوری اینا یک ربعه میام, 
مرد میگه عزیزم میخام برم آژانس شیفتمه, زن لب پایینشو میده بیرون خیلی لوسانه, گفتم که یه ربعه میام دیگه پسر بد, 
مرد بدبخت چی بگه ؟!!!!!! برو خانومم ولی ترو خدا مواظب باش. زنه میگه مرسی عجیجم بوووس

یک ساعت میگذره زن با موبایلش زنگ میزنه عزیزم..... مرد خواب آلود جواب میده جانم چیزی شده نرسیدی خونه ؟؟؟؟ زن میگه نه بابا یک مرد بیشعور با ماشینش از پشت زد به جلو ماشین رادیات سوراخ شده اب داره ازش میره!!! پلیس داره کروکی میکشه منو حوری دیرمون شده با آژانس رفتیم ماشین تو بزرگراه همته با جرثقیل بردنش مدارکتم ضبط کردن ما رفتیم بایییی دوسِت دارم عجیجم .....!!!!!!!!!!!!!

حالا این ماجرا تا آخر شب ادامه داره....

آخر شب هم خانومه تو فیس بوکش پست میذاره خیلی تنهام خیلی دلگیرم از مردایی که اصن به همسرشون اهمیت نمیدن!
6000 تا لایک میخوره 
50 تا مفقود الاثر
12 تا اسیر 
کلی کامنت با این مضمون: خدا لعنت کنه شوهرتو خاک تو سر نفهمش کنن بیا بغل خودم تا صبح آرومت کنم!

 

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:55توسط nasim | |

 

 


 

عکس های خنده دار, سرکاری, مطالب خنده دار

 

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:53توسط nasim | |

 

 


 

طالع بینی دانشجویان

 

متولدین فروردین ماه:

دختر یا پسر فرقی نمی كند، شما باید بدانید چون در ماه اول سال به دنیا آمده اید و كنكور ارشد در ماه آخر سال برگزار میشود، روز امتحان دیر از خواب بیدار میشوید، بعد در ترافیك گیر می كنید و احتمالاً از كوچه كه رد می شوید زنی با یك سطل آب كف از شما استقبال خواهد كرد (به عبارتی بدرقه) .

از تمام این مخاطرات كه بگذرید، جلوی حوزه امتحانی متوجه گم شدن كارت ورود به جلسه تان می شوید بنابراین توصیه می شود بیخود دنبال دردسر نروید و از هرگونه تلاشی برای رسیدن به مقاطع بالاتر دانشگاهی خودداری كنید!

 

متولدین اردیبهشت ماه:

اول، قدم نورسیده را به مامان و بابا تبریك می گوییم.

تو اگر دختر باشی، اسمت یا رکسانا است یا مرسده و اگر پسر باشی اسمت هوخشتره است یا جغتای!

لزومی ندارد به بقالی سر كوچه تان پز بدهی كه بعد از یازده سال فوق قبول شده ای خبر قبولی را احتمالاً در مراسم خاكسپاری یكی از بستگان می شنوی و چنان قهقهه میزنی كه گوركن با بیل و صاحب عزا با دسته بیل به دنبالت خواهند دوید.

 

متولدین خردادماه:

همانطور كه از اسم ماه تولدتان پیداست، دچار درس خواندن افراطی از نوع طالبانی می باشید (همان خرخوان خودمان) .

دخترهای خردادی یك روز قبل از كنكور ارشد برایشان خواستگاری پیدا می شود (آنهم كچل پلاك لیزری نمره قبرس)، پس بهتر است كه دنبال بختشان بروند و فرصت را به پسرهای خردادی بدهند (كه برای پنجمین بار امتحان می دهند).

 

متولدین تیرماه:

یك خبر خوش به شما خواهد رسید. لطفاً جنبه داشته باشید، هیچ ربطی به كنكور ارشد ندارد چون هنوز چند ماهی تا امتحان باقی مانده، احتمالاً خبر دوقلو زاییدن گاو پدربزرگتان می باشد یا تصویب طرح افزایش وامهای دانشجویی.

فعلاً بهتر است بی خیال فوق شوید و هر وقت گاو پدربزرگتان تخم دو زرده گذاشت، آنوقت در امتحان شركت كنید و مطمئن باشید قبول میشوید.

 

متولدین مردادماه:

داوطلب گرامی ستاره بخت شما در دسترس نمی باشد ، لطفاً جهت اطلاع بیشتر با وبلاگ از ما بهترون بخش طالع بینی و فالگیری تماس بگیرید.

 

متولدین شهریور:

اشتباه نكنیم باید رشته ی هنر باشید، دختر یا پسر خوبم هیچ گنجی بهتر از یك تیپ عجیب و غریب

و هیچ عزتی بالاتر از اینكه موهایت را دم اسبی ببندی، وجود ندارد.

ناصحم گفت: «كه جز تیپ چه هنر داشت هنر؟» گفتم: ای ناصح عاقل هنری بهتر از این فوق به چه درد می خورد؟! مهم تیپه، كه آخرشی!

 

متولدین مهرماه:

متولدین مهرماه، یا پسرند یا دختر (البته یك سری موجودات دیگر را هم شامل می شود، كه مد نظر ما نیستند)، دخترها بعد از گرفتن لیسانس در كارگاههای قالیبافی مشغول به كار خواهند شد و پسرها اگر پشتكار داشته باشند، به شاطر خوبی تبدیل می شوند.

بنابراین خانمها در رشته فرش و آقایان در رشته بسكتبال در امتحان فوق قبول خواهند شد.

 

متولدین آبان ماه:

تو احتمالاً یا ترانه پانزده سال داری و یا سكینه شانزده سال و یا اصغر یازده سال، پس توصیه میشود كه هر وقت به سن قانونی رسیدید، بروید سراغ این جور امتحانها، فعلاً شیرتان رابخورید.

 

متولدین آذرماه:

ای جووونم..... عجب اختر بختی دارید آذریها!

پسرهای متولد آذر، روز امتحان عاشق میشوند و شكل خانه های سیاه پاسخنامه بی شباهت به قلب (نیزه اش فراموش نشود) نخواهد بود البته نیاز به خوندن ندارن چون آذریها خیلی باهوشند .

اما خانمها شما در واحد دانشگاهی هوشنگ آباد سفلی در یك رشته نیمه تابان پیام نور با مدرك معادل، تحت نظر دانشگاه پیام نور (البته با گواهی ISO هفت و هشت ده هزار) قبول خواهید شد.

لابد توقع دارید تحویلتان هم بگیرند ، مواظب خودت باش نابغه!

 

متولدین دی ماه:

دوست عزیز متأسفانه طالعتان در کنکور خیلی بد است چون شما یا شش سال پشت كنكور میمانید یا هشت سال.

اگر شش سال پشت كنكور ماندید كه حتماً دو سال دیگر هم خواهید ماند و سال هشتم قبول می شوید، ولی روز اعلام نتایج دچار عارضه قبلی (منظور همان قلبی است) خواهید شد .

 

متولدین بهمن ماه:

متولدین این ماه باید قبل از اینكه صبح زود ساعت ۱۲ از خواب بیدار شوند ، توی رختخواب نرمش سنگین انجام داده، بعد 35 دقیقه خمیازه بكشند (كمتر از حد اعتیاد) و مجدداً بخوابند.

این كار را تا شب قبل از امتحان به مدت شش ماه انجام دهید تا روز امتحان بدون استرس، به سئوالات پاسخ دهید. قبولی شما را آن هم با رتبه تك رقمی تضمین میكنیم.


متولدین اسفند:

عزیز دلم، اسفند، بدترین زمان ممكن برای به دنیا آمدن است آخه، عزیز من، ماه قحطی بود چون امتحان كارشناسی ارشد در این ماه برگزار میشود.

پسرهای متولد اسفند، احتمالاً به واسطه ضعف در ریاضی پس از چند ترم آب خنك خوردن در دانشگاه پیام نور محل، به همان مدرك لیسانس راضی میشوند.

دختر خانمها اگر كمتر سریالهای بیمزه تلویزیون را نگاه كنند، قبولی ارشد جلوی پای آنهاست، اگر نمی بینند به چشم پزشك مراجعه كنند.

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:50توسط nasim | |

 

 http://upload7.ir/images/81457871270673724312.jpg

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:47توسط nasim | |

 

  وقتی با فک و فامیلا اسم فامیل بازی میکنم :
اسم : غلام
فامیل : غلامی
غذا : غلام پلو
میوه : غلام سبز
شغل : غلام فروشی
شهر : غلام رود
کشور : غلامستان
گل : غلام بو
اشیا : غلام پلاستیکی
ماشین : همونی که غلام سوار میشه ! (اسمشو نمیدونم)

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:44توسط nasim | |

 

 بچه ها درعین سادگی به دلیل اینکه هیچ گونه پیش زمینه فکری در خصوص مسائل مختلف ندارند دیدگاه های منحصربه فرد و گاهی عمیقی نسبت به برخی موضوعات دارند از این به بعد قرار است از طریق زنگ انشا  با دیدگاهی کودکانه به مباحث نگاه کنیم:

 

به نام خدا
 
 
 
 


موضوع انشا: اینترنت چیست؟

بانام و یاد خدا انشای خود را آغاز می کنم. معلم به ما گفت در مورد اینترنت بنویسیم. من از اینترنت خیلی سرم می شود و در خانه مان اینترنت پرسرعت داریم.

اینترنت کاربرد های بسیار بسیار بسیار فراوانی دارد. مامان ,بابا, برادر و خواهر من از 
اینترنت
 خیلی استفاده می کنند. هر وقت برادرم پای اینترنت می نشیند همه اش مواظب است کسی به کامپیوتر نزدیک نشود و خیلی خیلی به حریم خصوصی اعتقاد دارد. هیچ وقت به من یاد نمی دهد که چه کار می کند، می گوید بزرگ می شوی یاد می گیری.

خواهرم همه اش به سایت های مختلف سر می زند و موقعی که پشت کامپیوتر می نشیند که تحقیقات دانشگاهی اش را انجام دهد یه حرف هایی می زند که نمی شود در انشا نوشت اما همه اش به سرعت اینترنت مربوط می شود.

ما اینترنت پرسرعت داریم ولی هر وقت می خواهم به سایت باشگاه مورد علاقه ام سربزنم باید مدتها صبر کنم، آخر پشت سر هم پیغام خطا می دهد برادرم می گوید مربوط به سرعت است و با چراغ نفتی کار می کند.

من نمی دانم حالا که برق آمده چرا کاری نمی کنند اینترنت هم برقی شود.

خواهرم می گوید کابل با کشتی قطع شده و دارند تعمیر می کنند. کاش این کشتی ها می فهمیدند ما کار داریم قبض آب،برق، گاز تلفن و ... باید اینترنتی پرداخت شود. دانشگاه ها اینترنتی ثبت نام می کنند و تازگی هر کاری می خواهی بکنی می گن از طریق سایتمان اقدام کنید، اما نمی شود.

پدرم می گوید همه تقصیر ها به گردن اینترنت ملی است و اگر راه بیفتد فاتحه اینترنت خوانده است. من نمی دانم اینترنت ملی یعنی چه اما می دانم مردن چیز بدی است خدا کند اینترنت نمیرد وگرنه من دیگرنمی توانم بازی کنم و عکس ببینم.

این بود انشای من.

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:40توسط nasim | |

 

  عکس های شاد و خنده دار آخر هفته !! (70) www.taknaz.ir

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:38توسط nasim | |

[عکس: 0.457383001356391330_irannaz_com.jpg]

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:30توسط nasim | |

[عکس: 0.290808001353090578_irannaz_com.jpg]

+نوشته شده در پنج شنبه 22 فروردين 1392برچسب:,ساعت10:27توسط nasim | |



پاسخهای جالب دانش آموز زرنگ

 

پاسخهای جالب این دانش اموز باعث شد تا نمره صفر نگیرد. سوال ها و جوابها را بخوانید.

درکدام جنگ ناپلئون مرد؟

در اخرین جنگش

 

اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟

در پایین صفحه

 

چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتنی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟

زمین بتنی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد

 

علت اصلی طلاق چیست؟

ازدواج

 

علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟

امتحانات

 

چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟

نهار و شام

 

چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟

نیمه دیگر ان سیب

 

اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟

خیس خواهد شد

 

یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟

مشکلی نیست شبها می خوابد

 

چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟

شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد

 

اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید کلا چه خوهید داشت؟

دستهای خیلی بزرگ

 

اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟

هیچ چی چون دیوار قبلا ساخته شده!!!‬

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:5توسط nasim | |

 

 



مطالب خنده دار

 

 

دختری با مادرش در رختخواب

 

 

 

درددل می کرد با چشمی پر آب

 

 

 

گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست

 

 

 

زندگی از بهر من مطلوب نیست

 

 

 

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟

 

 

 

روی دستت باد کردم مادرم!

 

 

 

سن من از بیست وشش افزون شد

 

 

 

دل میان سینه غرق خون شد

 

 

 

هیچ کس مجنون این لیلا نشد

 

 

 

شوهری از بهر من پیدا نشد

 

 

 

غم میان سینه شد انباشته

 

 

 

بوی ترشی خانه را برداشته!

 

 

 

مادرش چون حرف دختش را شنفت

 

 

 

خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

 

 

 

دخترم بخت تو هم وا می شود

 

 

 

غنچه ی عشقت شکوفا می شود

 

 

غصه ها را از وجودت دور کن

 

 

 

این همه شوهر یکی را تور کن!

 

 

 

گفت دختر ،مادر محبوب من!

 

 

 

ای رفیق مهربان و خوب من!

 

 

 

گفته ام با دوستانم بارها

 

 

 

من بدم می آید از این کارها

 

 

 

در خیابان یا میان کوچه ها

 

 

 

سر به زیر و با وقارم هر کجا

 

 

 

کی نگاهی می کنم بر یک پسر

 

 

 

مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟

 

 

 

غیر از آن روزی که گشتم همسفر

 

 

 

با سعیدو یاسر و ایضا صفر

 

 

 

با سه تاشان رفته بودم سینما

 

 

 

بگذریم از مابقی ماجرا!

 

 

 

یک سری هم صحبت صادق شدم

 

 

 

او خرم کرد آخرش عاشق شدم

 

 

 

یک دو ماهی یار من بود و پرید

 

 

 

قلب من از عشق او خیری ندید

 

 

 

مصطفای حاج علی اصغر شله

 

 

 

یک زمانی عاشق من شد،بله

 

 

 

بعد جعفر یار من عباس بود

 

 

 

البته وسواسی وحساس بود

 

 

 

بعد ازآن وسواسی پر ادعا

 

 

 

شد رفیقم خان داداش المیرا

 

 

 

بعد او هم عاشق مانی شدم

 

 

 

بعد مانی عاشق هانی شدم

 

 

 

بعدهانی عاشق نادر شدم

 

 

 

بعد نادر عاشق ناصر شدم

 

 

 

مادرش آمد میان حرف او

 

 

 

گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!

 

 

 

گرچه من هم در زمان دختری

 

 

 

روز و شب بودم به فکر شوهری

 

 

 

لیک جز آن که تو را باشد پدر

 

 

 

دل نمی دادم به هرکس اینقدر

 

 

 

خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی

 

 

 

واقعا که پوز مادر را زدی


 

 

 

دختری با مادرش در رختخواب

 

 

 

درددل می کرد با چشمی پر آب

 

 

 

گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست

 

 

 

زندگی از بهر من مطلوب نیست

 

 

 

گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟

 

 

 

روی دستت باد کردم مادرم!

 

 

 

سن من از بیست وشش افزون شد

 

 

 

دل میان سینه غرق خون شد

 

 

 

هیچ کس مجنون این لیلا نشد

 

 

 

شوهری از بهر من پیدا نشد

 

 

 

غم میان سینه شد انباشته

 

 

 

بوی ترشی خانه را برداشته!

 

 

 

مادرش چون حرف دختش را شنفت

 

 

 

خنده بر لب آمدش آهسته گفت:

 

 

 

دخترم بخت تو هم وا می شود

 

 

 

غنچه ی عشقت شکوفا می شود

 

 

غصه ها را از وجودت دور کن

 

 

 

این همه شوهر یکی را تور کن!

 

 

 

گفت دختر ،مادر محبوب من!

 

 

 

ای رفیق مهربان و خوب من!

 

 

 

گفته ام با دوستانم بارها

 

 

 

من بدم می آید از این کارها

 

 

 

در خیابان یا میان کوچه ها

 

 

 

سر به زیر و با وقارم هر کجا

 

 

 

کی نگاهی می کنم بر یک پسر

 

 

 

مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟

 

 

 

غیر از آن روزی که گشتم همسفر

 

 

 

با سعیدو یاسر و ایضا صفر

 

 

 

با سه تاشان رفته بودم سینما

 

 

 

بگذریم از مابقی ماجرا!

 

 

 

یک سری هم صحبت صادق شدم

 

 

 

او خرم کرد آخرش عاشق شدم

 

 

 

یک دو ماهی یار من بود و پرید

 

 

 

قلب من از عشق او خیری ندید

 

 

 

مصطفای حاج علی اصغر شله

 

 

 

یک زمانی عاشق من شد،بله

 

 

 

بعد جعفر یار من عباس بود

 

 

 

البته وسواسی وحساس بود

 

 

 

بعد ازآن وسواسی پر ادعا

 

 

 

شد رفیقم خان داداش المیرا

 

 

 

بعد او هم عاشق مانی شدم

 

 

 

بعد مانی عاشق هانی شدم

 

 

 

بعدهانی عاشق نادر شدم

 

 

 

بعد نادر عاشق ناصر شدم

 

 

 

مادرش آمد میان حرف او

 

 

 

گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!

 

 

 

گرچه من هم در زمان دختری

 

 

 

روز و شب بودم به فکر شوهری

 

 

 

لیک جز آن که تو را باشد پدر

 

 

 

دل نمی دادم به هرکس اینقدر

 

 

 

خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی

 

 

 

واقعا که پوز مادر را زدی

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:3توسط nasim | |

 

  

خوستگاری کردن

 

یک هفته پس از خلقت آدم:

چون حوا بدون پدر و مادر بود آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.

 


پانصد سال پس از خلقت آدم:

با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار بلند داد می زنی : هاکومبا زانومبا(یعنی من موقع زنمه)بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی کروکدیل شکار کنی؟خدمت جنگ علیه قبیله ادم خوارها رو انجام دادی؟بعد عروس خانم که اون هم از این دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.

 


دو هزار و پانصد سال بعد از خلقت آدم:

انسان تازه کشاورزی را آموخته.وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می کنی با دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی.برای همین با مقدار زیادی گندم به مزرعه پدر دختره میری .اونجا از تو می پرسند:جز خوت که اومدی خواستگاری چند تا خر دیگه داری؟چند متر زمین داری؟چند تا خوشه گندم برداشت می کنی؟ آیا خدمت در لشگر پادشاه رو به انجام رسانده ای؟
بعد عروس خانم با کوزه چای وارد میشه و شما هم واسه اینکه نشون بدی خیلی هول شدید تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید.

 

خوستگاری کردن

 

ده سال قبل:
شما پس از اتمام خدمت مقدس سربازی به این نتیجه می رسید که باید ازدواج کنید و از مادرتان می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند.در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد.در ضمن سنت چای ریزون کماکان پا بر جاست.

 


هم اکنون:

به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهو مسنجر احتیاج دارید.البته از"ام اس ان" یا "آی سی کیو"هم می توانید استفاده کنید ولی انها آیکنهای لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند . پس از نصب یاهو مسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست "اد" می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید . البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد.

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت22:1توسط nasim | |



ادبيات بامزه دختران امروزي!

 

خوشگل = خوجل

خوبي = خوفي

جيگرتو بخورم = جيگلتو بخولم

عشق مني = عجق مني 

قربونت برم = قلبونت بلم 

چطوري؟ = تطولي؟ 

چي کار مي کني = چيکال مي کني 

سلام = شلام 

دختر= دخمل 

پسر = پسمل 

عزيزم = عجيجم 

جون = جونزززززز 

بي تربيت: بي تبليت 

بي ادب: بي عوض (اين يکي درک ربطش کمي مشلکه واقعاً) 

دوست ندارم: اصنم نِي خوام 

نميدونم= نيدونم(بعضي ها اين روزا خيلي زياد ميگن!!) 

دوست = دوکس (اين کلمه رو نميدونم از کجا درآوردن)


در پايان به ابراز عشق يک
 دختر ايراني با يک پسر توجه کنيد:


شلام قلبونت بلم چطولي ؟جيگلتو بخولم پسمل من نيدوني چقدر دوکست دالم

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت21:59توسط nasim | |

  

50 راه بازی با اعصاب دیگران

 

1/روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو کوک کنین تا همه از خواب بپرن

 

۲/سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زود تر راه بیفتند

 

۳/وقتی میخواین برین دست به آب با صدای بلند به اطلاع همه برسونین

 

۴/وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین

 

۵/کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنید

 

۶/همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین

 

۷/جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین

 

۸/روی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت حرکت کنین

 

۹/وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستند مرتب کانال رو عوض کنین

 

۱۰/از بستنی فروشی بخواین که اسم پنجاه و چهار نوع بستنی رو براتون بگه

 

۱۱/در یک جمع سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین

 

۱۲/به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین

 

۱۳/وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین

 

۱۴/وقتی با بچه ها بازی فکری می کنین سعی کنین از اونها ببرین

 

۱۵/موقع ناهارتوی یک جمع جزئیات تهوع وگلاب به روتون استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنین

 

۱۶/ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین

 

۱۷/بوتیک چی رو وادار کنید شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچ کدوم جالب نیست و سریع خارج بشین

 

۱۸/شمع های کیک تولد دیگران رو فوت کنین

 

۱۹/اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین

 

۲۰/وقتی کسی لباس تازه می خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته

 

۲۱/صابون رو همیشه کف وان حموم جا بذارین

 

۲۲/روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین

 

۲۳/وقتی دوستتون رو بعد ازیه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده

 

۲۴/وقتی کسی در جمعی جوک تعریف می کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود

 

۲۵/چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین

 

۲۶/بادکنک بچه ها رو بترکونین

 

۲۷/مرتب اشتباه لغوی و گرامری دیگران هنگام صحبت رو گوشزد کنین و بهش بخندین

 

۲۸/وقتی دوستتون موهای سرش رو کوتاه میکنه بهش بگین موی بلند بیشتر بهش می یاد

 

۲۹/بچه جیغ جیغوی خودتون رو به سینما ببرین

 

۳۰/کلید آپارتمان طبقه سیزدهم تون رو توی ماشین جا بذارین و وقتی به در آپارتمان رسیدین یادتون بیاد! ﴿این راه هم جنبه هایی از مازوخیسم در بر داره

 

۳۱/ایمیل های فورواردی دوستتون رو همیشه برای خودش فوروارد کنین

 

۳۲/توی کنسرتهای موسیقی بزرگ و هنری ، بی موقع دست بزنین

 

۳۳/هر جایی که می تونین ، آدامس جویده شده تون رو جا بذارین! ﴿توی دستکش دوستتون بهتره

 

۳۴/حبه قند نیمه جویده و خیستون رو دوباره توی قنددون بذارین

 

۳۵/نصف شبها با صدای بلند توی خواب حرف بزنین

 

۳۶/دوستتون که پاش توی گچه رو به فوتبال بازی کردن دعوت کنین

 

۳۷/عکسهای عروسی دوستتون رو با دستهای چرب تماشا کنین

 

۳۸/پیچهای کوک گیتار دوستتون رو که ۵ دقیقه دیگه اجرای برنامه داره حداقل ۲۷۰ درجه در جهات مختلف بچرخونین

 

۳۹/با یه پیتزا فروشی تماس بگیرین و شماره تلفن پیتزا فروشی روبروییش که اونطرف خیابونه رو بپرسین

 

۴۰/شیشه های سس گوجه فرنگی و هات سس فلفل رو عوض کنین

 

۴۱/موقع عکس رسمی انداختن برای هر کس جلوتونه شاخ بذارین

 

۴۲/توی ظرفهای آجیل برای مهموناتون فقط پسته ها و فندقهای دهان بسته بذارین

 

۴۳/شونصد بار به دستگاه پیغام گیر تلفن دوستتون زنگ بزنین و داستان خاله سوسکه رو تعریف کنین

 

۴۴/توی روزهای بارونی با ماشینتون با سرعت از وسط آبهای جمع شده رد بشین

 

۴۵/توی جای کارت دستگاههای عابر بانک چوب کبریت فرو کنین

 

۴۶/جای برچسبهای قرمز و آبی شیرهای آب توالت هتل ها رو عوض کنین

 

۴۷/یکی از پایه های صندلی معلم یا استادتون رو لق کنین

 

۴۸/توی مهمونی ها مرتب از بچه چهار ساله تون بخواین که هر چی شعر بلده بخونه

 

۴۹/چراغ توالتی که مشتری داره و کلید چراغش بیرونه رو خاموش کنین


۵۰/ورقهای جزوه ء ۳۰۰ صفحه ای دوستتون که ازش گرفتین زیراکس کنین رو قاطی پاتی بذارین ، یه بر هم بزنین ، بعد بهش پس بدی

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت21:57توسط nasim | |



غرق شدن, طنز جالب و خنده دار

- شهروند سودجو: از آب جمع شده در کشتی ماهی می گیرد.

- شهروند خیلی معمولی: داخل کابینی که پر از آب شده روی کاناپه دراز کشیده و سریال تلویزیونی می بیند.

- شهروند معمولی: برای گرفتن جلیقه نجات به انتهای صف می رود و از آخرین نفری که توی صف ایستاده می پرسد: «ببخشید آخرین نفر کیه؟»

- شهروند دهه پنجاه: با کسانی که می خواهند خودشان را توی صف جا بزنند، بحث می کنند و با نشان دادن انتهای صف، فردِ خاطی را به رعایت حقوق بشر تشویق می کنند.

- شهروند دهه شصت: با پیرمردی که پشت سرش ایستاده در مورد شکاف نسل ها و تفاوت میزان و محل سوختگی بحث می کند.

- شهروند دهه هفتاد: مادرش توی صف ایستاده، خودش هنوز توی رختخواب است و بیدار نشده.

- شهروند عَزب: به دنبال کِیس مناسبی برای نجات دادن می گردد.

- شهروند مُعذب: قبل از پریدن به داخل آب، لباس هایش را در می آورد و مایو می پوشد.

- شهروند مودب: مایو نمی پوشد.

- شهروند مدیر: کت و شلوار خود را اتو می کند تا بعد از نجات پیدا کردن، بتواند با ظاهری آراسته جلوی دوربین های تلویزیونی ظاهر شود.

- شهروند مسئولیت پذیر: برای حلِ مشکل با آتش نشانی تماس می گیرد.

- شهروند خبرنگار: با یکی از ملوانان کشتی به عنوان «جوان موفق» مصاحبه ای انجام می دهد.

- شهروند ملوان: به خبرنگار می گوید که از کودکی عاشق ملوان زبل بوده و این کار را به صورت حرفه ای از قایق پدالی هایِ قو شکل، شروع کرده است.

- یک مقام مسئول: وعده می دهد در عرض دو ماه سوراخِ کشتی را تعمیر کند.

- دومین مقام مسئول: قایق های نجات را تفکیک جنسیتی می کند.

- مسئول مربوطه: سوراخ شدن کشتی را تکذیب می کند.

- مسئول عملگرا: سعی می کند آب جمع شده در کشتی را با قاشق چایخوری خالی کند.

- شهروند روسی: یک تماس مشکوک می گیرد. نیم ساعت بعد یک زیردریایی برای نجاتش به روی آب می آید و فقط شهروند روسی را با خود می برد.

- شهروند کویتی: نوبت نفر اولِ صفِ جلیقه نجات را به قیمت یک دینار می خرد.

- شهروند آمریکایی: به خاطر انتخاب مجدد اوباما و ناامیدی از بهبود شاخص های زندگی در آمریکا، جیب هایش را پر از سنگ می کند تا زودتر غرق شود!

- شهروند انگلیسی: از داخل جیبش یک فندک بیرون می آورد و با زدن یک دکمه، فندک تبدیل به یک قایق موتوری می شود. بعدها یکی از مسئولین اعلام می کند که او یک جاسوس معروف به اسم جیمز باند بوده است.

- شهروند روشنفکر: بیانیه ای با عنوان «پارادایم های پوزیتیویسم برای عبور از شرایط گذارِ غرق شدگی به ساحل امن ثبات» را به دو زبان آلمانی و فرانسوی می نویسد و آن را با صدای بلند برای مردم می خواند.

- شهروند دانشجو: با نشان دادن کارت دانشجویی میکارت دانشجویی تواند جلیقه نجات را به نصف قیمت بخرد.

- دوربین صدا و سیما: مناظر زیبایی از دریا و غروب خورشید را نشان می دهد.

- شهروند خانه دار: مشغول پختن کتلت است. سپس کتلت ها را با گوجه و سبزی خوردن به صورت ساندویچی، لقمه می کند و به شوهرش می دهد تا در هنگام نجات پیدا کردن گرسنه نماند!

- شهروند سادیسم درا: به دروغ اعلام می کند در کابینش تعداد زیادی جلیقه نجات دارد و می خواهد آنها را بفروشد. جماعت زیادی برای خرید جلیقه نجات جلوی کابینش صف می بندند.

- شهروند تازه ازدواج کرده: چندتا از عکس های آتلیه ای عروسی اش را با میخ طویله به دیوار کابینش می کوبد که باعث سوراخ شدن دیواره کشتی و غرق شدن آن می شود.

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت21:55توسط nasim | |

 

  خبٌ: این کلمه ‏ای است که زنان برای پایان دادن به مکالمه‏ هایی استفاده می‌‏کنند که در آن حق با آن‏هاست و شما باید خفه‏ بشوید. ‏ 

 پنج دقیقه: اگر مشغول لباس ‏پوشیدن است یعنی حداقل نیم ساعت. هرچند پنج دقیقه دقیقاً معادل پنج دقیقه است اگر به شما پنج دقیقه بیش‏‌تر زمان جهت تماشای فوتبال داده شده باشد. ‏
 

هیچٌی: این آرامش قبل از توفان است. معنی و مفهوم آن این است که باید به شدت گوش‏ به ‏زنگ باشید. بحث‏هایی که با هیچی شروع می‌‏شوند، غالباً با خبٌ تمام می‌‏شوند. ‏
 

 بفرمایید: این کلمه اصلاً ربطی به اجازه دادن انجام کاری ندارد. «اگه جرئت داری» در آن مستتر است.  
 آه بلند: این در حقیقت یک کلمه محسوب می‌‏شود که معمولاً درست فهمیده نمی‌‏شود. آه بلند یعنی او فکر می‌‏کند شما یک احمق به ‏دردنخور هستید و او نمی‌‏داند چرا دارد وقتش را با ماندن و بحث با شما سر هیچٌی تلف می‌‏کند.
 

 اشکال نداره: این یکی از خطرناک ‏‌ترین جملاتی است که زن شما ممکن است به شما بگوید. اشکال نداره یعنی اون به
 
زمان طولانی‏ تری احتیاج دارد که تصمیم بگیرد شما چگونه باید تاوان این اشتباه‏تان را پس بدهید. ‏ 
ممنون: از شما تشکر می‌‏کند. فقط بگویید خواهش می‌‏کنم. هیچ حرف اضافه ‏ای نزنید. خیلی ممنون می‌‏تواند نشان دهنده یک خطر بالقوٌه باشد.
 

 اصلاً هرچی: این ترکیب برای گفتن به حساب می‌رسم! یا مرده ‏شورت رو ببرن استفاده می‌‏شود.  
 نه. نگران‏ش نباش عزیزم، خودم انجام می‌‏دم: یک جمله بسیار خطرناک دیگر. به معنی آن‏که این کار به دفعات متعدد به شما محول شده و حالا تصمیم گرفته خودش دست به کار شود. این حالت معمولاً منجر به حالت‏ی خواهد شد که شما بپرسید چی شده؟

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت21:52توسط nasim | |

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت21:51توسط nasim | |

 

تعریف کردن از خانم ها, طنز زناشویی

مرد: عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده!
زن: از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــگ بووووووود!
مرد: اون که ۱۰۰%… هیکلت همیشه قشنگ بوده…
اصلاً من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد…!
زن: یعنی به خاطر هیکلم، فقط با من ازدواج کردی ؟
خیلی هیــــــــــــزی!
مرد: نه عزیزم، عاشق اخلاقت شدم که باهات دوست شدم…
هیکلت واسم مهم نبود!
زن: یعنی چی؟!
پس این همه ورزش میرم، برای کی میرم برا عمم؟!
هیکلم برات مهم نیست؟!!
مرد: عزیزم، موقع دوست شدن مهم نبود، الان که هست…!
زن: یعنی الان میرم ورزش، برات بی اهمیت میشم؟!!
مرد: فدات شم، قربونت بشم، همه چیزت، تمام وجودت، همه خصوصیاتت، برام مهمه!
زن : یعنی باید همه خصوصیات خوب رو داشته باشم که دوستم داشته باشی؟
خیلی نامردی…
چیه پای کسی درمیونه؟؟!!
مرد: بابا، جان مادرت بیخیال شو، چه غلطی کردیم تعریفتو کردیماااا؟؟!!
زن: دیدی… دیدی…
پس از اول درست حدس زدم که یه ریگی تو کفشته که داری ازم تعریف می کنی؟!
برو از جلو چشام دور شو…
یه چند ساعت نمی خوام قیافتو ببینم…

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت21:49توسط nasim | |

 

طنز جدید, مطالب طنز و خنده دار,طنز

ته دیگ طلایی رنگ خوشمزه هم نشدیم دو نفر سرمون دعوا کنند

شلغمم نشدیم یکی کوفتمون کنه خوب شه.....!!

ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه

قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم

خربزه هم نشدیم هر کی می خورتمون پای لرزش هم بشینه

موبایل هم نشدیم ، روزی هزار بار نگامون کنی

پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن

آهنگ هم نشدیم ، دو نفر بهمون گوش کن

مانیتور هم نشدیم ازمون چشم بر ندارن......!!!!!

به استاد میگم استاد شما که 9 دادی حالا این یه نمره هم بده دیگههههههههه ، یک نگاه عاقل اندر دیوانه کرد دست گذاشته رو دوشم میگه برو درس بخون پسرم ، استادم نشدیم شخصیت کسی رو خورد کنیم

کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کلمون بکشن.....

کلاه هم نشدیم ملت رو سرگرم کنیم

ای خدااااااا! بختک هم نشدیم بیفتیم رو ملت

تام و جری هم نشدیم زندگیمون سرتاسر هیجان باشه

نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه

ای کی یو سان هم نشدیم تف بمالیم کف کلمون ، همه چی حل شه

مهر جانماز هم نشدیم بوسمون کنن

فلش مموری هم نشدیم حافظه مون زیاد باشه

معادله هم نشدیم ، کلی آدم دنبال این باشن که بفهمنمون و حداقل دو نفر درکمون کنن

کتابم نشدیم حداقل دوست مهربان بشیم

علف هم نشدیم حداقل به دهن بزی شیرین بیایم

عروسک هم نشدیم یکی بغلمون کنه

شارژر هم نشدیم بقیه رو شارژ کنیم

توپ فوتبالم نشدیم 22 نفر بخاطرمون خودکشی کنن

گلدونم نشدیم یکی یه گل بهمون بده

کبری هم نشدیم تصمیماتمون رو تو کتاب ها بنویسن

کزت هم نشدیم آخرش خوشبخت شیم

+نوشته شده در چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:,ساعت21:47توسط nasim | |